چرا در روابط عاشقانه احساسات متناقض داریم؟

چرا برخی افراد در روابط عاشقانه دچار احساسات متناقض میشوند؟
1. ترس از صمیمیت و آسیبپذیری
ترس از صمیمیت و آسیبپذیری یکی از دلایل اصلی بروز احساسات متناقض در روابط عاشقانه است.فرد ممکن است از اینکه به کسی خیلی نزدیک شود و در نتیجه آسیب ببیند، واهمه داشته باشد.این ترس میتواند ریشه در تجربیات گذشته، مانند روابط ناموفق قبلی یا دوران کودکی ناامن، داشته باشد.فرد به طور ناخودآگاه از تکرار آن تجربهها میترسد.در نتیجه، فرد ممکن است همزمان هم خواهان صمیمیت باشد و هم از آن دوری کند، که این باعث بروز احساسات متناقض میشود.ممکن است فرد به طور ناگهانی عقبنشینی کند یا رفتارهایی انجام دهد که طرف مقابل را از خود دور کند، حتی اگر در اعماق وجودش خواهان حفظ رابطه باشد.
این ترس باعث میشود فرد نتواند به طور کامل خود را در رابطه رها کند و از لذت صمیمیت واقعی بهرهمند شود.
در واقع، یک مکانیسم دفاعی برای جلوگیری از درد و رنج احتمالی فعال می شود.مقابله با این ترس نیازمند خودآگاهی، درمان و تمرین برای ایجاد روابط امن و سالم است.
2. سبک دلبستگی ناایمن
افرادی که سبک دلبستگی ناایمن دارند (اجتنابی، دوسوگرا/مضطرب)، بیشتر احتمال دارد که در روابط عاشقانه دچار احساسات متناقض شوند.سبک دلبستگی اجتنابی باعث میشود فرد از صمیمیت دوری کند و استقلال خود را در اولویت قرار دهد.در نتیجه، ممکن است همزمان هم به دنبال رابطه باشد و هم از آن فرار کند.سبک دلبستگی دوسوگرا/مضطرب باعث میشود فرد بیش از حد به تایید و توجه طرف مقابل نیاز داشته باشد و از طرد شدن بترسد.این ترس میتواند منجر به رفتارهای چسبنده یا کنترلکننده شود که رابطه را تخریب میکند.ریشه این سبک های دلبستگی در نحوه تعامل فرد با مراقبان اصلی خود در دوران کودکی دارد.
شناخت سبک دلبستگی خود و تلاش برای تغییر آن به سمت سبک دلبستگی ایمن میتواند به بهبود روابط عاشقانه کمک کند.
این کار نیازمند خودشناسی عمیق و گاهی کمک گرفتن از یک متخصص است.درک اینکه چه چیزی باعث ناامنی در رابطه می شود، قدم اول برای تغییر این الگو است.
3. عزت نفس پایین
عزت نفس پایین باعث میشود فرد احساس کند لایق عشق و محبت نیست. این احساس میتواند منجر به رفتارهای خودتخریبی در روابط عاشقانه شود. فرد ممکن است به طور مداوم خود را با دیگران مقایسه کند، به دنبال تایید و تحسین طرف مقابل باشد، یا از اینکه به اندازه کافی خوب نیست، بترسد. این احساسات منفی میتوانند باعث شوند فرد به طور ناخودآگاه رابطه را خراب کند، به عنوان مثال با ایجاد درگیریهای غیرضروری یا دوری کردن از طرف مقابل. اعتماد به نفس پایین باعث می شود فرد در دریافت عشق مشکل داشته باشد. بهبود عزت نفس نیازمند کار بر روی خودپذیری، شناخت نقاط قوت و ضعف، و رهایی از افکار منفی است. شناخت ارزش های فردی و تمرکز بر نقاط مثبت میتواند به افزایش عزت نفس کمک کند. درمان شناختی رفتاری (CBT) میتواند ابزار مفیدی برای تغییر الگوهای فکری منفی باشد.
4. انتظارات غیرواقعی از رابطه
انتظارات غیرواقعی از رابطه، مانند باور به اینکه عشق باید همیشه آسان و بیدردسر باشد، میتواند منجر به ناامیدی و احساسات متناقض شود.هیچ رابطهای کامل نیست و همه روابط با چالشها و فراز و نشیبهایی روبرو میشوند.انتظار داشتن یک رابطه بینقص، غیرمنطقی و غیرقابلدستیابی است.وقتی انتظارات فرد برآورده نشود، ممکن است احساس کند که در رابطه اشتباهی قرار دارد، حتی اگر در واقعیت رابطه سالم و خوبی داشته باشد.واقع بینانه کردن انتظارات و پذیرش این موضوع که هیچ رابطه ای بدون مشکل نیست، ضروری است.برخی افراد تحت تاثیر رسانه ها و فیلم ها انتظارات غیرواقعی از روابط عاشقانه دارند.
درک اینکه عشق یک فرآیند پویا است که نیازمند تلاش و تعهد هر دو طرف است، مهم است.
برقراری ارتباط باز و با صداقت با طرف مقابل در مورد انتظارات و نیازها میتواند به جلوگیری از ناامیدی کمک کند.
5. ترس از تعهد
ترس از تعهد باعث میشود فرد از وارد شدن به یک رابطه جدی و بلندمدت واهمه داشته باشد.این ترس میتواند ریشه در دلایل مختلفی داشته باشد، مانند تجربیات گذشته، ترس از از دست دادن آزادی، یا عدم اطمینان به طرف مقابل.فرد ممکن است همزمان هم خواهان رابطه باشد و هم از تعهد به آن دوری کند، که این باعث بروز احساسات متناقض میشود.ممکن است فرد به طور ناخودآگاه رابطههایی را انتخاب کند که امکان تعهد در آنها وجود نداشته باشد، یا رفتارهایی انجام دهد که طرف مقابل را از خود دور کند.ترس از تعهد میتواند به دلیل تجربه روابط ناموفق گذشته ایجاد شود.
شناخت ریشه های این ترس و تلاش برای حل آنها میتواند به ایجاد روابط سالم تر کمک کند.
صحبت کردن با یک متخصص میتواند در درک و غلبه بر ترس از تعهد مفید باشد.یادگیری اعتماد کردن به دیگران و رها کردن نیاز به کنترل میتواند به کاهش ترس از تعهد کمک کند.
6. تجربیات آسیبزای گذشته
تجربیات آسیبزای گذشته، مانند سوءاستفاده، خیانت، یا از دست دادن عزیزان، میتوانند تاثیر عمیقی بر روابط عاشقانه فرد بگذارند. فرد ممکن است به دلیل این تجربهها دچار اضطراب، افسردگی، یا اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) شود که میتواند روابط او را تحت تاثیر قرار دهد. در ضمن، فرد ممکن است به دلیل این تجربهها به سختی به دیگران اعتماد کند و از صمیمیت دوری کند. این تجربیات میتواند باعث شود فرد نسبت به نشانه های خطر بیش از حد حساس شود. بهبودی از آسیب های گذشته نیازمند زمان، صبر و حمایت است. درمان تخصصی، مانند EMDR یا درمان مبتنی بر تروما، میتواند در پردازش و التیام آسیب های گذشته بسیار موثر باشد. حمایت گرفتن از دوستان، خانواده و گروه های حمایتی میتواند در طول این فرآیند بسیار ارزشمند باشد.
7. تضاد در ارزشها و اهداف
تضاد در ارزشها و اهداف بین دو نفر میتواند منجر به احساسات متناقض در رابطه شود.مثلا اگر یک نفر به دنبال تشکیل خانواده باشد و دیگری نه، این تضاد میتواند باعث ایجاد تنش و سردرگمی در رابطه شود.در صورت وجود تضاد، باید تصمیم بگیرید که آیا میتوانید با آن کنار بیایید یا خیر.در غیر این صورت، بهتر است رابطه را قطع کنید تا هر دو نفر بتوانند به دنبال فردی بگردند که با او همخوانی بیشتری دارند.ارزش ها و اهداف میتوانند با گذشت زمان تغییر کنند، بنابراین باید به طور مداوم در مورد آنها با طرف مقابل صحبت شود.
مصالحه و انعطاف پذیری میتواند در حل تضادها مفید باشد، اما باید اصالت خود را حفظ کنید.
شناخت ارزش های اصلی خود و عدم سازش در مورد آنها ضروری است.در برخی موارد، تضاد در ارزش ها میتواند نشان دهنده عدم سازگاری اساسی باشد.
8. عدم مهارتهای ارتباطی
عدم مهارتهای ارتباطی مناسب میتواند باعث بروز سوءتفاهمها، درگیریها، و احساسات متناقض در رابطه شود. یادگیری نحوه بیان احساسات و نیازها به طور واضح و احترامآمیز، و همچنین گوش دادن فعالانه به طرف مقابل، برای داشتن یک رابطه سالم ضروری است. اگر در برقراری ارتباط با مشکل مواجه هستید، میتوانید از کتابها، دورهها، یا مشاورههای زوجی برای بهبود مهارتهای خود استفاده کنید. مهارت های ارتباطی شامل توانایی حل تعارض به طور سازنده است. تمرین همدلی و تلاش برای درک دیدگاه طرف مقابل میتواند به بهبود ارتباط کمک کند. 







خیلی جالب بود این مطلب! 😊 من خودم یه مدت طولانی با این احساسات متناقض درگیر بودم و واقعا نمیدونستم مشکل از کجاست. یه روز فهمیدم که ترس از صمیمیت دارم چون تو رابطه قبلیم خیلی آسیب دیده بودم. الان که بهش فکر میکنم میبینم چقدر این ترس بیدلیل بود و چقدر جلوی خوشبختیمو گرفته بود.
به نظر من خیلی مهمه که اول خودمون رو بشناسیم و بفهمیم چرا این احساسات رو داریم. مثلا من با نوشتن احساساتم تو یه دفترچه کم کم متوجه شدم که چرا بعضی وقتها از دوستم دوری میکنم درحالیکه واقعا دوستش دارم.
اگه شما هم این حس رو دارید، پیشنهاد میکنم اول یه لیست از ترسهاتون بنویسید. بعدش ببینید کدومشون واقعی هستن و کدومشون فقط تو ذهن شما وجود دارن. مثلا من فهمیدم که ترس من از اینکه دوباره آسیب ببینم، بیشتر از یه فکر منفی بود تا یه خطر واقعی.
یه راه دیگه که به من خیلی کمک کرد این بود که با دوستم راحت و صادقانه در مورد این احساسات صحبت کردم. تعجب کردم وقتی دیدم اون هم یه چیزایی رو میترسید بگه که من اصلا فکرش رو نمیکردم. این گفتگو واقعا رابطهمون رو قویتر کرد.
راستی یه سوال برام پیش اومد، شما چه راهکارهای دیگهای رو برای کنار گذاشتن ترس از صمیمیت پیشنهاد میدید؟ من واقعا دوست دارم بدونم چطور میتونم این حس رو کنترل کنم و رابطه سالمتری داشته باشم.
اگه دوست دارید میتونید تجربههاتون رو اینجا بنویسید تا بقیه هم استفاده کنن. یادمون باشه که همه ما تا حدی این احساسات رو تجربه کردیم و اصلا چیز عجیبی نیست. مهم اینه که بتونیم باهاشون کنار بیایم و رابطهمون رو خراب نکنیم. 💕